همیشه میترسیدم تو را از دست بدهم ، همیشه میترسیدم رهایم کنی ،مرا تنها بگذاری
اما…. تو آنقدر خوبی، که به عشق و دوست داشتن وفاداری
که حتی یک لحظه نیز فکر نبودنت را نمیکنم
همین مرا خوشحال میکند ، همین مرا به عشق همیشه داشتنت امیدوارم میکند
اومدم به پات بیوفتم
تابگم هرچی نگفتم
تا بگم چقدر پشیمون شدم
ازهرچه که گفتم
از این که ساده گذشتم
من تورا ساده شکستم
ازاین که دوست نداشتم
من تورا تنها گذاشتم
التماس اشک چشمهات را ندیدم
خواستن دست های پاکت را نخواستم
اومدم پروانه شم دورت بگردم
توفقط چشمک بزن تا واسه چشمات بمیرم
تو فقط اشاره کن تا من ستاره را بچینم
تو فقط صدا بزن تامن غم را ازت بگیرم
اصلا باورم نمیشه
این منم که مثل تیشه
میزنم به ساق وریشه
که شدم سنگ و تو شیشه
من صدای قلبتو که شکست نشنیدم
.
دلخوری هـــــــامـــــــان،
.
دلـــــــتنگی هـــــــامـــــــان،
.
و تمـــــــام اشکـــــــهای مـن
فقط بگو
. .
.
.
.
.
.
.
با او چـــــــگونـــــــه ميگـــــــذرد؟
کــــــه با مـن نمی گذشت
ز لیلایی شنیدم یا علی گفت - به مجنونی رسیدم یا علی گفت
مگر این وادی دارالجنون است - که هر دیوانه دیدم یا علی گفت
نسیمی غنچه ای را باز میکرد - به گوش غنچه آندم یا علی گفت
خمیر خاک آدم چون سرشته - چو بر میخاست آدم یا علی گفت
مسیحا هم دم از اعجاز میزد - زبس بیچاره مریم یا علی گفت
مگر خیبر زجایش کنده میشد - یقین آنجا علی هم یا علی گفت
علی را ضربتی کاری نمیشد - گمانم ابن ملجم یا علی گفت...